شما که خواب و بیدار بودید ما آرام جمع کردیم و رفتیم سفر. رفتیم تا زخمهایمان خودش که خوب نمیشود حداقل سرباز بماند                          

آدم یادش نمی آید اول کجای دلش به لبه ی تیز حرفی زخم شد و این زخمها برای چه بود؟

قربان دلت سرت را درد نیاورم. با قطار رفتم تا تمام تصویرها از پیش چشمانم بگذرد، انگار که قیامت باشد

طولانی طولانی

که همه ی زندگی یه هجرته

  ,طولانی ,رفتیم ,ی ,سرت ,درد ,    ,را درد ,سرت را ,دلت سرت ,درد نیاورم

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پاورپوینت کل دروس پیام های آسمان نهم درآمد تنها با یک کلیک بیسیم چی گرافیک کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش مشاوره تلفنی با موبایل همه چیز در مورد فیلم ها اجاره آپارتمان مبله روزانه هفتگی ماهانه شرکت درخشان قصر سفید (باراد) حرف‌زار پارچه مجلسی زنانه